معنی شبنم مقدمی

حل جدول

شبنم مقدمی

از بازیگران سریال جلال الدین

از بازیگران فیلم امروز

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن در سال 93

از بازیگران سریال مدینه

از بازیگران سریال هفت سنگ


پرویز پرستویی، شبنم مقدمی

بازیگر فیلم امروز


پرویز پرستویی ، شبنم مقدمی

بازیگر فیلم امروز


شبنم مقدمی برای فیلم «امروز»

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره فیلم فجر سال 1392

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن


فیلمی با بازی شبنم مقدمی

بوسیدن روی ماه

ابرهای ارغوانی، بوسیدن روی ماه، زیر آب، زیستن، کودک و فرشته، گس، یک سطر واقعیت

لغت نامه دهخدا

مقدمی

مقدمی. [م ُ ق َدْ دَ می ی](ص نسبی) نسبت است به مقدم که نام اجدادی است.(از انساب سمعانی).

مقدمی. [م ُ ق َدْ دَ](ص نسبی، اِ) اولی و پیشینی.(ناظم الاطباء). مقدم. برتر. بزرگ قوم. رئیس گروه: آن قوم زندانیان که نامزد یمن بودند مقدمی ایشان «وهرزبن به آفریدبن ساسان بن بهمن » و پول(پل) نهروان که وکلاء سرای عزیز را اجلهم اﷲ است به عراق این «وهرزبن به آفرید» کرده است...(فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج صص 95- 96). || هر چیز که از پیش کرده شده باشد.(ناظم الاطباء).


شبنم

شبنم. [ش َ ن َ] (اِ مرکب) صقیع. (بحر الجواهر). قطرات ریزه ٔ آب که در شبهای مرطوب بر زمین ریزد. (فرهنگ نظام). بخار آب که به شکل قطره های بسیار کوچک در شبهای بی ابر بر روی نباتات می نشیند. رطوبتی که شب هنگام بر روی گیاهها یا چیزهای دیگر تولید شود. قطره ای که شب در روی برگ گل یا گیاه نشیند. توضیح آنکه تولید شبنم بدان جهت است که موقع سحر، که هوا غالباً رو به سردی میرود مولکولهای هوا زودتر از ذرات بخار آب اشباع گردند و دو عامل اشباع نسبی و برودت موجب میشوند که ذرات بخار آب تبدیل به قطرات ریز آب شود و بر سطح گیاهان قرار گیرند. (فرهنگ فارسی معین). بژم. بشک. ژاله. بشم. پژم:
چو شب را گزارش درآمد بزیست
بخندید خورشید و شبنم گریست.
نظامی.
و شبنم چو گردد هوا نیز تر
دم ما کند زان نسیم آبخور.
نظامی.
چو شبنم بیفتاد مسکین و خرد
به مهر آسمانش به عیوق برد.
سعدی.
نم شبنم به گل رسد شبها
هم نمی بر سراب میچکدش.
خاقانی.
دیده ٔ اهل طمع به نعمت دنیا
پر نشود همچنانکه چاه به شبنم.
سعدی.
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد.
حافظ.
گریه ٔ حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندرین دریا نماید هفت دریا شبنمی.
حافظ.
- شبنم صفت، شبیه و مانند شبنم. (ناظم الاطباء).
- شبنم نخود، ترشحات اسیدی است که از اعضای هوایی گیاه نخود هنگامی که سبز است استخراج میکنند. (فرهنگ فارسی معین).
|| نام قسمی از ململ اعلا. (از ناظم الاطباء). پارچه ای است بسیار لطیف و نازک که از پنبه بافند وبرای لباس زیر تابستانی یا پشه بند به کار برود.

نام های ایرانی

شبنم

دخترانه، شبنم (ژاله)، رطوبتی که شب هنگام روی گلها می‌نشیند، قطره ای که شب روی برگ گل و گیاه می نشیند، ژاله

معادل ابجد

شبنم مقدمی

586

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری